خرافات در کشتار پلنگ های دنا نقشی ندارد
به گزارش وبلاگ عینک مرکوری، تهران- خبرنگارانپلاس- پس از انتشار خبر کشتار دو توله پلنگ در استان کهگیلویه و بویراحمد، بعضی رسانه ها با استناد به بریده شدن پنجه های این توله ها، این احتمال را مطرح کردند که خرافات نقش پررنگی در کشته شدن جانوران داشته است. این در حالی است که به نظر نمی رسد مبنای مستندی برای این موضو

پلنگ ایرانی از سال 2008 از طرف اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت در فهرست جانوران در خطر انقراض قرار گرفته است و دو رشته کوه البرز و زاگرس زیستگاه اصلی پلنگ ایرانی در دنیاست. از این میان، استان کهگیلویه و بویراحمد با داشتن پوشش متراکم و وسیع جنگلی، وجود منابع آبی فراوان و همچنین جمعیت مناسب جانورانی که در رژیم غذایی پلنگ قرار می گیرند، میزبان جمعیت مناسبی از پلنگ ایرانی است. با توجه به مشاهدات و تلفات پلنگ در این استان، محققان و متخصصان بر این باورند که استان کهگیلویه و بویراحمد یکی از زیستگاه های اصلی جمعیت پلنگ ایرانی در جنوب کشور است.
با توجه به رصد مشاهدات و تلفات پلنگ ایرانی به صورت دقیق، از ابتدای سال 1392 تاکنون 15 مورد تلفات پلنگ ایرانی در استان به ثبت رسیده است. عوامل انسانی نقش مهمی در بروز این تلفات داشته اند، به صورتی که کشتن پلنگ با اسلحه شکاری، تصادف، مسمومیت، گیرافتادن در استخر های باغات کشاورزی و اخیراً گیرافتادن در تأسیسات سد مارون از عوامل مستقیم و غیرمستقیم انسانی دخیل در مرگ پلنگ ایرانی در استان بوده است. همچنین باید اشاره گردد که متأسفانه تاکنون نتوانسته ایم با قطعیت تمام، حتی یکی از این تلفات را به عوامل طبیعی ارتباط دهیم.
عوامل مختلفی در بروز این حجم از تلفات پلنگ ایرانی در این استان دخیل اند. با توجه به وجود هفت منطقه حفاظت شده و پنج منطقه شکار ممنوع در استان که مساحتی بالغ بر 300 هزار هکتار دارند و نسبت به میانگین کشوری درصد قابل قبولی است، متأسفانه فقط 75 محیط بان عرصه های تحت مدیریت اداره کل محیط زیست استان را پایش می نمایند که این میزان بسیار پایین تر از میانگین و استاندارد های جهانی و کشوری است. به غیر از ذخیره گاه زیست کره دنا، در بقیه موارد، با توجه به کمبود شدید تعداد محیط بان، انتظار حفاظت مؤثر عرصه های طبیعی توسط محیط بانان، چندان معقول به نظر نمی رسد. باید متذکر شویم که بخش مهمی از تلفات پلنگ ایرانی در خارج از مناطق حفاظت شده استان اتفاق افتاده و قطعاً دست اداره کل محیط زیست استان در مدیریت چنین مناطقی کاملاً خالی است.
مورد مهم تری که می توان به آن اشاره نمود، عدم جدیت سازمان ها و نهاد های مرتبط با امر اطلاع رسانی و آموزش دهی است. در رأس این نهادها، صداوسیمای استان واقع شده است. همان گونه که اشاره شد با توجه به ناکافی بودن پرسنل اداره کل محیط زیست استان، تعارض گسترده دامداران و پلنگ ایرانی، اسکان این دامداران در مناطق صعب العبور و دور از دسترس، امکان دیدار چهره به چهره و آموزش از نزدیک، برای دامداران چه از طرف اداره محیط زیست و چه از طرف سایر نهاد های مرتبط وجود ندارد.
با توجه به شناختی که از جوامع محلی در استان داریم، شاهد هستیم که شبکه های استانی تلویزیونی و رادیویی، مخاطبان گسترده ای به ویژه در دورافتاده ترین روستا های استان دارند؛ بنابراین به نظر می رسد صداوسیمای استان می تواند نقش بسیار پررنگی در کاهش این تلفات داشته باشد. همچنین سایر نهادها، چون آموزش و پرورش و حتی ائمه محترم آدینه در استان، می توانند اداره کل محیط زیست را در حفاظت مؤثر از عرصه های طبیعی استان همراهی نمایند.
در کنار همه این موارد، تعداد کم متخصصان حوزه حیات وحش، نبود سمن های محیط زیستی کارآمد در امر حفاظت حیات وحش و فاصله عمیقی که بین این دو گروه و اداره کل محیط زیست استان افتاده است، مزید بر علت شده است تا ما سالانه شاهد این حجم از تلفات پلنگ ایرانی در استان باشیم.
با توجه به شرایط موجود، پیشنهاد می گردد اداره کل محیط زیست استان جلسات و نشست های تخصصی با متخصصان کشوری و استانی، نماینده صداوسیمای استان، نمایندگان دامداران و کشاورزان به صورت ماهانه داشته باشد تا با تکیه بر خرد جمعی، تصمیمات مهمی در رابطه با حفاظت مؤثر از حیات وحش در استان، گرفته گردد.
پیشنهاد می گردد از مستندسازان برجسته کشوری و استانی درخواست گردد تا به این مقوله در استان بپردازند و از مسئولان استانی بخواهیم تا جهت پیشبرد این امور، امکانات کافی در اختیار این عزیزان قرار دهند.
همچنین تاکنون مطالعه علمی و دقیقی روی پلنگ ایرانی در استان صورت نگرفته است. از همین رو باید از متخصصان کشوری و استانی درخواست گردد تا نسبت به انجام این تحقیقات در استان اقدام نمایند و این خلأ هایی که گریبانگیر جمعیت مناسب پلنگ ایرانی در استان شده را پر نمایند. بدون شک انجام همه این موارد یاری بسیاری به امر حفاظت از حیات وحش و در رأس آن، پلنگ ایرانی در این استان خواهد نمود.
مورد آخری که باید به آن اشاره نمود این است که در سه مورد از تلفات پلنگ ایرانی در این استان، شاهد قطع عضو (دست و دم) لاشه بوده ایم. با تکیه بر همین موضوع، تیتر های خبری غلطی در اکثر رسانه های خارجی و گاهی داخلی در این چند روزه منتشر شده است.
این خبرگزاری ها نقش خرافات را در تلفات پلنگ ایرانی در استان بسیار پررنگ جلوه داده اند. با توجه به اینکه تاکنون هیچ مستندی در این رابطه به دست نیامده است و همچنین با نگاهی کلی به سوابق نقش خرافات در تلفات حیات وحش در استان و شناخت نزدیک از جوامع محلی و سایر گروه هایی که به نوعی در تعارض با پلنگ ایرانی هستند، به نظر نمی رسد مبنای مستندی برای این موضوع وجود داشته باشد.
اظهارات شکارچیان بر گفته های ما صحه گذاشته و پیشنهاد می گردد رسانه ها به جای پرداختن جهت دار به مسائل حاشیه ای، روی علت اصلی این تلفات که همان کمبود محیط بان، تعارض با دامداران و عدم اشراف آن ها بر اهمیت پلنگ ایرانی و مهم تر از همه، عدم اطلاع آن ها از بازپرداخت زیان های ناشی از حمله پلنگ به دام توسط سازمان است، تمرکز نمایند تا این مخلوق بی همتا هرچه زودتر از بحرانی که در آن قرار گرفته است خارج گردد.
یاسر فاطمی - دانشجوی دوره دکتری جانورشناسی
منبع: ایرنا